جدول جو
جدول جو

معنی حسن چپ - جستجوی لغت در جدول جو

حسن چپ
(حَ سَچَ)
کوچۀ حسن چپ، علی چپ: خود رابه کوچۀ حسن چپ زدن، تجاهل کردن. (اصطلاح شیرازی)
لغت نامه دهخدا
حسن چپ
(حَ سَ چَ)
دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد در 27 هزاروپانصد گزی جنوب باختر مهاباد و 14 هزارگزی باختر شوسۀ مهاباد - سردشت. کوهستانی و معتدل است. 89 تن سکنۀ سنی کرد دارد. آب آن از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، توتون، چغندر وحبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسن ظن
تصویر حسن ظن
ظن نیکو، گمان نیک، خوش گمانی
فرهنگ فارسی عمید
(حُ نِظَ)
حسن نیت. نیک اندیشی. مقابل سوء نیت، خوش گمانی. نیکوگمانی. و آن حالتی است که آدمی با آن مطمئن باشد و متوقع خیر باشد: حسن ظن بزرگان بیش از فضیلت بنده است. (گلستان). حسن ظن بزرگان در خصم بر کمال است. (گلستان). یکی از بزرگان در حق این طایفه حسن ظنی بلیغ داشت. (گلستان) ، خوش باوری. ساده لوحی
لغت نامه دهخدا
(حُ نِخَ)
خوشنویسی:
ای حسن خط از دفتر خلاق تو بابی
شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حُ ر ر)
ابن حسینی عاملی. درگذشتۀ 1298 هجری قمری دیوان شعر دارد. (ذریعه ج 9 ص 239)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است از دهستان کسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد در 25هزارگزی باختر بجنورد و 7هزارگزی جنوب شوسۀ بجنوردبه مراوه تپه. کوهستانی و سردسیر است. 438 تن سکنۀ شیعۀ ترک و فارس زبان دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ چَ)
چپ دست. کسی که با دست چپ کار می کند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ تِ چَ)
دستی که در سمت چپ بدن است. یسار. شمال. رجوع به دست چپ ذیل ترکیبات دست شود، سپرز، و آن پارۀ گوشت سیاه باشد متصل به جگر محل تکون سوداء و به عربی طحال گویند. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ چَ دَ)
شاعر فارسی زبان است. (ذریعه ج 9 ص 241، از تذکرۀ روز روشن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارسن چپ
تصویر ارسن چپ
یکی از سیصد و شصت کوک ختایی و بهترین آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسن مس
تصویر حسن مس
نرم پرماسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسن ظن
تصویر حسن ظن
نیک اندیشی، مقابل سوءنیت، خوش گمانی، حسن نیت
فرهنگ لغت هوشیار
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
پف صورت، باد و ورم صورتکه در اثر نوعی بیماری است
فرهنگ گویش مازندرانی